سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

یکی از سخت ترین مراحل دوران دانشجویی گزارش کار نوشتن بود.

ترمای اول که اکثر درس ها گزارش کار میخواستن

منم که استاد خلاصه گویی، گزارشم توی چند خط خلاصه میشد

و این اصلا خوب نبود و باید چندتا جمله تکراری به بیانای مختلف مینوشتم

چیزی که توی خیلی کتابا انجام میشه (عجب تحلیلی!)

گزارش آز فیزیک از مزخرفترین ها بود

حالا آز (همون آزمایشگاه) شیمی باز خوب بود. کلی کار انجام میشد و گزارش نوشتنش سخت نبود برام.

یا آز جانورشناسی..

فک کن مثلا آب آلوده رو بررسی میکردیم و استاد میگفت هرچی زیر میکروسکوپ میبینید بکشید

منم که از اول زندگیم جز درخت و کوه و خونه چیز دیگه ای نکشیده بودم

نقاشیم افتضاااح میشد

یادمهیه سری که نقاشی چیزی رو که دیده بودم بردم پیش استاد کرمی

یه نگاهی به نقاشی کرد و چند لحظه ای سکوت کرد و گفت:

خانم سحر شما واقعا اینارو دیدین؟

وااای ینی داشتم منفجر میشدم از خنده ولی حفظ ظاهر کردم و توجیه کردم که نقاشیم بده

ولی خودمونیمااا قدر منو ندونستن.. من با اون نقاشیا اثبات کردم که یه سری دایناسور و گودزیلا توی آب هس

 


[ پنج شنبه 94/10/17 ] [ 11:51 صبح ] [ سحر ]
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : سحر[78]
نویسندگان وبلاگ :
رضوان
رضوان[3]

مینویسم که فراموش نکنم چه روزهایی داشتم........ورودی 85 محیط زیست.. ترم اول و دوم جز بچه های فعال بسیج بودم.. ترم 3 رفتم امورفرهنگی و تقاضای چاپ یه مجله رو دادم به اسم پرواز..سردبیرش بودم..مجله ی خوبی بود..تا اوایل ترم 5 چاپ میشد ولی چون از ترم 5 عضو شورای صنفی(نائب دبیر و روابط عمومی) شدم دیگه واسه پرواز وقتی نبود.. شورای صنفی اون سال به گفته خیلیا فعالترین گروه اون دانشگاه طی چندین سال گذشته بود.. خیلی کارهای مفید انجام دادیم و این از همدلی بچه ها بود..خلاصه توی خیلی زمینه ها فعالیت داشتم و الان روز به روز اون سالها برام خاطره س...تو این نوشته هارو میخونی و میگذری بی تفاوت..ولی من... زندگی میکنم با تک تک این لحظات...
موضوعات وب
امکانات وب
بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 116518