خاطره های علوم و فنون دریایی خرمشهر | ||
یه سری دیگه من و آذر باز دوامتحانه بودیم...زمین شناسی و اقتصاد.... روز قبلش هم امتحان داشتیم..یعنی فقط نصفه روز مهلت...زمین شناسی با استاد منصور که معرف بچه ها هست داشتیم.. و میدونن که چقدررررررررررررررررررررررر ایشون سخت گیر بودن...!! بچه ها اون شب تا صبح بیدار بودن برای اقتصاد.. من و آذر زمین شناسی رو با بچه های شیلات 84 گرفته بودیم... دیدیم واقعا درسا زیاده..من اومدم زمین رو خوندم آذر هم اقتصادرو... با سلام و صلوات رفتیم سرکلاس بچه های شیلات نشستیم که توی کلاس بودن.... برگه هارو بهمون دادن و بعد جواب دادن در یه فرصت مناسب من برگه زمینمو دادم به آذرو اونهم برگه اقتصادشو داد به من...و اینگونه این درس هم پاس شد....
و....تعداد تقلب هام کم شده بود..یه جورایی وجدان درد گرفته بودم و البته فکر کنم بیشتر اعتمادبه نفسم رفته بود بالا که فکر میکردم میونم از پس درسای سخت بربیام و واقعا میشینم میخونم!!! اونم من!!!!!!!! ترم 6 بودم و امتحان مبانی مهره دار که جز سخت ترین امتحانات گروه محیط زیست هستش داشتم... سرجلسه که رفتم یادمه وقتی برگه سوالارو دادن مرضیه به مراقب گفت ببخشید فکر کنم اشتباه دادید سوالارو!!!! اینو گفتم که بدونید چقدر سخت و نامفهوم بود که سوالای خودمون رو نشناختیم!!! خلاصه امتحان دادیم و من بدون تقلب کردم زدم بیرون......بچه ها از تقلباشون تعریف میکردن.....چندروز بعد استاد نمره هارو اعلام کرد... من افتاده بودم...... و فهمیدم که بی خیال وجدان درد...و تلنگری خوردم و دوباره.... [ جمعه 93/10/12 ] [ 4:31 عصر ] [ سحر ]
|
||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |