• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره چهل و ششم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     


    سلام

    خاطرات خيلي قشنگي داشتيد و خاطرات دوره دانشگاه در من زنده شد.

    من و دوستم علي هم از بچه هاي خيلي شيطوون دانشگاه و زبر و زرنگ بوديم.هيچ مراسم و جلسه و جايي نبود که ما اونجا نباشيم.شده بوديم همه کاره دانشگاه.

    هرچي ميشد هم مسئولاي دانشگاه هم بچه ها از چش ما ميديدن.

    خلاصه مث شما از بسيج و نهاد و صنف و کاراي فرهنگي و اردو و اينا گرفته تا هرچي که به ما هم ربطي نداشت!!!

    من هم ترغيب شدم خاطراتمو بنويسم.و سعي مي کنم اينکارو شروع کنم.خاطرات دانشگاه علوم پزشکي!!!

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام اقاي دکتر:) حتما بنويسيد.. حيفه فراموش بشن اون همه شيطنت ها و خاطرات:) موفق باشيد:)