وبلاگ :
خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
يادداشت :
خاطره چهل و چهارم
نظرات :
0
خصوصي ،
4
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
زهره
ههههههههههههههههههه سحر خدا نکشتت موردم از خنده .... يارو در يخچالو باز کرد دهنه ما بسته شد.... غذاها داشت ميريخت بيرون.... دستت درد نکنه کلي خاطراتم تازه شد
پاسخ
سلااااااامم زهره.. اره يادته هههه همه ش غذاهاي تو و شاهيسته بود:دي