• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره سي و هفتم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 10 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + marzie 

    سلام سحر جان

    چطوري رفيق؟ چ.خبرا؟ باورت ميشه از همون لحظه اي ک بم اس دادي اومدم تو وبلاگت تا الان، نميتونم دل بکنم

    کلا برديم تو حال و هواي خرمشهر. واقققققققققققععععععععععا يادش بخير. اون 4سال از بهترين سالاي زندگيمون بود

    الان درگير آوا و ارشدم، ايشالا سر فرصت پاي ثابت وبت ميشم و تو خاطره نويسيم کمکت ميدم، البته اگه قابل بدوني.

    خيلي حال دادي رفيق، دمت گرم

    پاسخ

    سلاممممم مرضيه جانوو فدات.. ديدم ديگه جواب اس نداديا ههه گفتم يا مشغول اينجايي يا ميل کردن عکساي آوا:) جيگر خاله حالش چطوره؟ به اقاي دکتر سلام برسون:) با کمال ميل قبول ميکنم عزيزم.. هروخت يه خورده وخت ازاد پيدا کردي بگو تا به نويسنده ها اضافه کنم اسمت رو:) جوجو رو ببوس:)