• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره شصت و چهارم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ن . ف 
    سلام
    يه 15 - 16 ساليدير وبتونو خوندم
    وگرنه اين ترفند به کارم ميومد
    برا دبستان مجبور بوديم از يه همچين مسيري رد بشيم
    و خب منم تا فرق سر گلي مي شدم
    حيف ...
    پاسخ

    خب مام موقع دبستان ازين چيزا بلد نبوديم که.. با چکمه هاي رنگي به عمد ميرفتيم جايي که آب جمع شده بود ههه ولي دانشگاه ديگه مثلا خانوم شده بوديم.. شخصيت اجتماعي و اينا:)))
    سلام . راستش منو برديد به زمان سربازي . ما براي اينکه ظروف غذا مون هر بار کثيف نشه و مجبور نباشيم بشوريمشون ظروف غذا رو داخل پلاستيک فريزر ميکرديم و در همون حالت روش غذا ميخورديم بعد از اتمام غذا خوردن پلاستيک رو مينداختيم دور و ظرفامون تميز تميز بود . البته من به اون ظرفا ميگفتيم يقلبي خخخ
    پاسخ

    عجب فکري:دي
    همش خاطره ميشه چه سختي چه شيريني
    پاسخ

    بله....
    مطالبتون خيلي خوب بود بازم سر ميزنم.