• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره پنجاهم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خود پروين 
    نکته ديگه :
    اون يکي پروين :
    قطعا من هم دلم براي شما خيلي تنگ شده . البته نميدونم اسم خودتونه يا مستعار.
    پاسخ

    اينو نفميدم.. با کي بودي؟
    + خود پروين 
    همه پته من رو که ريختي رو آب که دختر خوب !!
    من همون موقع هم هم خيلي مي خنديدم اما خب نه جلوي بعضييا !!
    کلا زياد شوخي ميکنم ولي نميدونم چرا همه منو به جدي بودن مي شناسن ؟؟؟
    من هم دلم براي اون روزا خيلي تنگ شده . و البته شما!!
    پاينده باشي
    پاسخ

    هههه:دي خب قيافه ت جديه:دي
    + پروين 
    خيلي دلم براي پروين تنگ شده اسمشو که ديدم بغض کردم.
    پاسخ

    دلم براي همه چي اون سالها تنگ شده.. خودم.. خودت... همه چي...
    برعکسه من بوده :D من چن بار به خاطر تيکه هاي بچه ها سر کلاس اينقد ميخنديدم که ديگه همه خندشون تموم ميشد منو چپ چپ نگا ميکردن اصن نميتونم جلو خودمو بگيرم معلما همش ميگفتن برو بيرون خندت تموم شد بيا :D يه بارم واسه حرکت يکي از معلما واسه عکس تو اردو اينقد خنديدم که نتونستم عکس بگيرم چن بار پاشدم عکسو بگيرم دوباره ميديدمش خندم ميگرف آخر دوربينو دادم يکي ديگه چقد واست نظر گذاشتما
    پاسخ

    ههه نه پروين خيلي کم ميخنديد و خيلي اروم:) تو عجب چيزي بودياااا:دي اره 4 تا:دي
    کار خوبي ميکني خاطره ها رو ثبت ميکني...
    مخصوصن خاطرات دوران دانشجويي که خيلي شيرين و موندنيه...
    کاش منم مينوشتمشون
    پاسخ

    ثبت ميکنم براي سالها بعد.. خب بنويس.. حيفه :)