• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره چهارم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    ايولـ بهـ اونـ دخترهـ !!!!
    پاسخ

    :دي
    + مطهره 
    سلام وقت بخير من دانشجوي زيست دريا 90 هستم
    خيلي با حال بودن منتظر بقيه خاطرات هستم

    سلام خاطرات خوبي بود

    سلام سحر خانم

    منو ياد نماينگي خودم انداختي که بيوگرافي همهء بچه هارو از جمله شماره موبايلهشونو و آدرس خونه هاشنو ازشون تو ترم ال گرفته بودم ولي خوب دلم نيومد نگهشون دارم همون شب اول آتيششون زدم تا بعدا اون کاغذها بدست کسي نيفته

    منتظر خاطرات بعدي شما هستم

    اميد

    + رضوان 
    سحر خدا خفت کنه! اصلاً راضي به همکاري باهات نيستم! آخه همه چيز رو که نبايد بنويسي! حداقل از خاطره ي ابرو صرف نظر ميکردي!
    يکم احتمال بده که ممکنه يکروز چشمت به چشم همکلاسيهات بخوره!
    سلامممممم.... جالب انگيز بود.... همه دخترا اصولاًًً براي پسرا ميميرن ولي بروي خودشون نميارن

    جالب بود عمو موفق باشي

    الان بايد بخندم ؟


    پاسخ

    نه تو گريه كن :دي


    سلام

    عجب خاطره اي بود،به به ،خيلي جالب و با مزه بود باز هم از اينا بگو

    پاسخ

    سلام....خاطرات زياده...حافظه ياري كنه دست به قلم ميبريم:))

    سحر

    يه فکري به حال مابکن چقدربخنديم

    خوش باشي

    پاسخ

    سلام غزلي.....خنده بر هر دردي دواست:)))
    سلام خيلي خيلي جالب بود لذت بردم
    پاسخ

    سلام..نوش جون:))


    وايييييييييييييييييي سحر مردم از خنده

    خاطره اوليه خيلي توووووپ بود

    شاد باشي

    پاسخ

    :دي مرسي تبسمي..انشالله هميشه بخندي....