• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره هفتاد و هفتم
  • نظرات : 2 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسين شعباني 
    سلام. اين متن را الان خوندم. ممنونم که از بنده هم يادي شده تشکر
    + 84 
    با سلام خدمت خانم سحر، که احتمالاً يا قطعاً شما بايد خانم رستمي باشيد. بهرحال از ديدن اين بلاگ فوق العاده خوش حال شدم. ياد دانشگاه با تمام خاطراتش بخير که بخش اعظم اون خاطرات با حسين شعباني پيوند خورده.
    پاسخ

    سلام.. ممنون.. بله خودم هستم ولي شما رو بجا نياوردم... اون دانشگاه و خاطراتش براي هميشه توي ذهن ماها ثبت شده..:)
    + سعيد طيبي 
    ممنون .فک کنم اگه اشتباه نکنم شما مسئول برگزاري جلسه ي معارفه ي انتخابات بودين......يادش بخير.جاداره ازميلاد زمانيان.ايمانپور.مينابي.خانم خردمند.موسوي.دوخانم ديگه بودن متاسفانه فاميلشون يادم رفت(خانم زهرا ومريم) يادي کنم
    پاسخ

    بله:) دبير شورا خرمشهر نبودن و برگزاري به عهده من افتاد... چقدر اذيت کردن يه عده.. ولي گذشت..:) فک کنم اون خانم مريم با اقاي مينابي ازدواج کردن:) تا جايي که خبر دارم اقاي مينابي دکتري ميخونن
    + سعيد طيبي 
    عرض سلام خدمت دوستان وخانم سحر.من پيشنهاد ميکنم خاطراتتونو به مسئول امورفرهنگي دانشگاه معرفي کنيد تا درنشريه هاي دانشجويي دانشگاه چاپ کنن.بازهم بخاطر خاطراتتون تشکر.(سعيدطيبي)
    پاسخ

    سلام اقاي طيبي:) من که ديگه دسترسي ندارم به دانشگاه و مسئولينش:) ولي معرفي وبلاگ فکر خوبيه.. حتي اگه کسي بخواد ميتونه به عنوان نويسنده اينجا بنويسه:)
    خيلي ممنون از وب سايت خوبتون که فوق العاده عاليه....واقعا متشکرم....
    خوشحال ميشم به منم سر بزنيد
    + سعيد طيبي 
    با سلام خدمت همه ي دوستان ماندگارم دردانشگاه علوم وفنون .تشکرميکنم ازخانم سحر بخاطر خاطراتش که همه ي مارو به اون دوران ميبره.اميدوارم همه ي دوستان هرکجاهستن شاد وسربلند باشن.(دبيرسابق شوراي صنفي سعيد طيبي)
    پاسخ

    سلام هم دانشگاهي:) هنوز هيجانات اون دوره انتخابي شمارو يادمه:) شاد باشيد و موفق..
    آهان
    پاسخ

    :))
    سلام
    اين پاراگرافو متوجه نشدم يني چي
    مثلا همون روزاي اول اومده بود سريکي...
    پاسخ

    سلام. ترم اول سر يکي از درس ها.. جلسه ي اول... ماهم که استاد رو نميشناختيم. اين اقا در هيبت استاد با کيف سامسونت و اينا وارد کلاس شد و شروع به معرفي خودش به عنوان استاد اون درس کرد:)