• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره بيست و چهارم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 8 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مه ليلا 
    چقدر سخت بوده
    من خودم شهرستان درس نخوندم
    محالم هس بذارم بچه ام شهر ديگه اي درس بخونه

    پاسخ

    ولي کلي شيريني ديگه هم داره:) ولي من ميذارم بچه هام شهر دور برن:)
    لوس کجا بود؟!تا قبلش من تنهايي هييييچ جا نميرفتم..حتي داخل شهري هم چه رسد به راه دور:(
    شما که ماشالله:دي
    پاسخ

    :دي من از وقتي مامانم علي رو اورد(دوم دبيرستان بودم) ديگه داخل شهرو خودم ميرفتم البته با دوستام..چون ني ني داشتيم:دي از دانشگاه هم که الي ماشالله سفرهاي خارج استاني:دي
    سلام
    هيييييييييييييييييع يادش بخير سال اولي که بودم راه رفت و آمد هربار از اعضاي فداکار خانواده داوطلب ميشد و منو مي برد و برميگرداند...
    سالهاي بعد هر سري بايد بشينم مثل شما به خاطره نوشتن
    گاهي واقعا سخته...با حس بد
    پاسخ

    سلام..چ ل و س همشهري:دي من از اولش نذاشتم کسي باهام بياد..يکي دوبار نبود که...:دي
    آره ميترسيدم با گلي و شيريني بيان!! راستشو بخواي يه بار هم يکي از دانشجوها افتاد دنبالمون که ما 3تا دوست بوديم من هي به بچه ها گفتم از اين خيابون به اون خيابون از اين کوچه به اون کوچه ولي پسره پررو تر از اين حرفها بود از دانشگاه تا خونه رو دنبالمون کرد بعدشم که از هم جدا شديم ديدم بله دنبال منه !! پررو ميخواست بياد خواستگاري!! واسه همين ميگم بايد حواستو جمع کرد
    پاسخ

    ههههه بايد ميذاشتي بياد هههههه

    وووويييي سحر من به جاي تو بودم ميردم از ترس

    من داشنگاهم از خونمون پنج دقيقه فاصلش بود با ماشين

    گاهي که به اتوبوس دانشگاه نميرسيدم مجبور بوديم با مينيبوس بريم ووواي اگه بدوني چقدر ميترسيدم تو اين پنج دقيقه :) اگه جاي تو بودم نصف عمر ميشدم

    پاسخ

    ههههه:دي من خوب بودم.. خوبه جاي دور نيفتادي:دي
    تنهايي خب استرسم داره ديگه....
    پاسخ

    اوهوممم:)
    آره واقعا تنها بودن تو ماشين اونم با کلي مرد خيلي بده چون همه که سالم نيستن بعضي ها کرم مي ريزن، راننده هم خوب و بد داره ولي خود من بشخصه خدا رو شکر هيچ وقت با راننده بد برخورد نکردم حالا اونا هميشه ميخواستن منو ببرن تا دم خونه ولي من ميگفتم سر فلکه يا سرميدون نگه داريد ميترسيدم خونمون ياد بگيرن والاآخه مردهاي بد هم زيادن آدم بايد زرنگ باشه از من به تو نصيحت گرگ باش گرگ گرچه ما بره هم نيستيم
    پاسخ

    چ راننده هاي خوبي!:دي خونه تونو ياد بگيرن هههههه ترسيدي بعد با گل و شيريني بيان هان؟ ههههه