• وبلاگ : خاطره هاي علوم و فنون دريايي خرمشهر
  • يادداشت : خاطره يازدهم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محبوب 
    سلام خواهري...
    منم هنوز منتظر حق الزحمه ام ها! چقدر كار كرديم! اما جالب بود! تجربه بود ديگه...
    پاسخ

    محبوووووووووووب:) سلام عزيزم:) واي چخددددددر دلم برات تنگ شده..هم تو ..هم سمانه:( يادته چخدر زحمت ميکشيديم؟ هعيييي خدا.......
    منتظر باش تا حق الزحمه رو واست بفرستن! :)))
    پاسخ

    بشين تا بياد:دي

    سلام بانو

    خيلي وقت بود به وبلاگ خاطرات شما سري نزده بودم

    اومدم و با خوندن همه 6 داستان آخر که نخونده بودم کلي خنديدم و ياد شيطنتاي خودم تو دانشکده افتادم

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام اقا اميد:) خيلي خوش اومدين:) اره..شيطنتاي دوران دانشجويي واقعا خاطره انگيزه:)
    ههههه حقته آخه تو شهر غريب اين چه کاري بوده کردين:)))

    پاسخ

    هههه ما تو شهر غريب ازين کارا زياد کرديم:دي کوفتشون بشه پولمون:)

    وبلاگ خوب وجالبي داريد موفق باشيدگل تقديم شما

    جداً هنوز حق الزحمتون رو ندادن يا داري شوخي ميکني!!؟
    پاسخ

    جدي ميگم..دانشگاه ميگفت از فرمانداري بگيرين..فرمانداري ميگفت از دانشگاه بگيرين..معلوم نشد کي اين وسط پول مارو خورد..از گلوشون پايين نره الهي...حدود 50-60 بيشتر بوديم